هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » امیر بخشایی »بازی کودکانه
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:56 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بازی کودکانه

غروب نگاه می کرد
و چشمانت را نقاشی
تو آسوده بودی
و من
باد خاطرات را می برد
و تو همچنان بر نگاهی خمیده
 دستانت تا اعماق فکر فرو رفته بودند
و بر جرقه ای انتظار می کشیدند
 رعدها از پی هم آمدند و گذشتند
 و تو هنوز
 انتظاری را قدم می زدی
بر ساحلی که آب جای پای اندیشه ها را می شست
و من لی لی کنان انتظار خنده ای را که از لبهایت بربایم
آب به ساحل و ساحل به من گفت
بازی کودکانه ای بود
 نه